شعر کست | SherCast

Boutigha Podcast
    8
    میانگین پخش
    806
    تعداد پخش
    18
    دنبال کننده
    ‌‌سیف فرغانی‌ز دلبرانِ همه شهر، دل‌پذیر تویی‌مرا ز جمله گُزیر است و ناگزیر تویی‌ز دیگران، سخنی بر زبان رود هر وقت‌ولی مدام، چو اندیشه در ضمیر تویی‌پیاده اند نکویان، ز نَطعِ دل بیرون‌کنون چو شاه درین خ...

    ‌‌سیف فرغانی

    ‌ز د...

    07:43:00
    • 5

    • 2 هفته پیش
    07:43:00
    ‌سعدی‌خرابت کند شاهد خانه کن‌برو خانه آباد گردان به زن‌نشاید هوس باختن با گلی‌که هر بامدادش بود بلبلی‌چو خود را به هر مجلسی شمع کرد‌تو دیگر چو پروانه گردش مگرد‌زن خوب خوش خوی آراسته‌چه ماند به نادان ن...

    ‌سعدی

    ‌خرابت کند ...

    06:56:00
    • 6

    • 4 هفته پیش
    06:56:00
    سعدی‌امشب مگر به وقت نمی‌خواند این خروس‌عشاق بس نکرده هنوز از کنار و بوس‌پستان یار در خم گیسوی تابدار‌چون گوی عاج در خم چوگان آبنوس‌یک شب که دوست فتنه خفتست زینهار‌بیدار باش تا نرود عمر بر فسوس‌تا نشن...

    سعدی

    ‌امشب مگر به...

    06:28:00
    • 3

    • 1 ماه پیش
    06:28:00
    سعدیقاضی همدان را حکایت کنند که با نعلبند پسری سر خوش بود و نعل دلش در آتش. روزگاری در طلبش متلهف بود و پویان و مترصد و جویان و برحسب واقعه گویان: در چشم من آمد آن سهی سرو بلندبربود دلم ز دست و د...

    سعدی

    قاضی همدان ر...

    11:00
    • 5

    • 1 ماه پیش
    11:00
    سعدی‌دیر آمدی ای نگار سرمست‌زودت ندهیم دامن از دست‌بر آتش عشقت آب تدبیر‌چندان که زدیم باز ننشست‌از رای تو سر نمی‌توان تافت‌وز روی تو در نمی‌توان بست‌از پیش تو راه رفتنم نیست‌چون ماهی اوفتاده در شست‌سو...

    سعدی

    ‌دیر آمدی ای...

    06:03:00
    • 8

    • 2 ماه پیش
    06:03:00
    سعدی‌یکی خرده بر شاه غزنین گرفت‌که حسنی ندارد ایاز ای شگفت‌گلی را که نه رنگ باشد نه بوی‌غریب است سودای بلبل بر اوی!‌به محمود گفت این حکایت کسی‌بپیچید از اندیشه بر خود بسی‌که عشق من ای خواجه بر خوی اوس...

    سعدی

    ‌یکی خرده بر...

    06:24:00
    • 7

    • 2 ماه پیش
    06:24:00
    سعدی‌یکی دوستی را که زمانها ندیده بود گفت: کجایی که مشتاق بوده‌ام؟‌گفت: مشتاقی به که ملولی. ‌دیر آمدى اى نگار سرمست‌زودت ندهیم دامن از دست‌معشوقه که دیر دیر بینند‌آخر کم از آن که سیر بینند ‌...

    سعدی

    ‌یکی دوستی ر...

    05:14:00
    • 9

    • 3 ماه پیش
    05:14:00
    حافظ‌کرشمه‌ای کن و بازار ساحری بشکن‌به غمزه رونق و ناموس سامری بشکن‌به باد ده سر و دستار عالمی یعنی‌کلاه گوشه به آیین سروری بشکن‌به زلف گوی که آیین دلبری بگذار‌به غمزه گوی که قلب ستمگری بشکن‌برون خرام...

    حافظ

    ‌کرشمه‌ای کن...

    05:12:00
    • 8

    • 3 ماه پیش
    05:12:00
    سعدی‌معلمت همه شوخی و دلبری آموخت‌جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت‌غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم‌که کید و سحر به ضحاک و سامری آموخت‌تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین‌به چین زلف تو آید به بتگری آموخت‌هزار...

    سعدی

    ‌معلمت همه ش...

    09:00:00
    • 8

    • 4 ماه پیش
    09:00:00
    سعدی‌سالی محمد خوارزمشاه رحمة الله علیه با ختا برای مصلحتی صلح اختیار کرد. به جامع کاشغر در آمدم، پسری دیدم نحوی به غایت اعتدال و نهایت جمال چنان که در امثال او گویند: معلمت همه شوخی و دلبری آموخ...

    سعدی

    ‌سالی محمد خ...

    08:29:00
    • 8

    • 4 ماه پیش
    08:29:00
    حافظ‌یوسفِ گُم گشته بازآید به کنعان، غم مَخُور‌کلبهٔ احزان شَوَد روزی گلستان، غم مخور‌ای دل غمدیده، حالت بِه شود، دل بَد مَکُن‌وین سَرِ شوریده باز آید به سامان، غم مخور‌دورِ گردون گر دو روزی بر مُرادِ...

    حافظ

    ‌یوسفِ گُم گ...

    04:43:00
    • 7

    • 5 ماه پیش
    04:43:00
    سعدیکه برگذشت که بویِ عبیر می‌آید؟ که می‌رود که چنین دلپذیر می‌آید؟ نشانِ یوسفِ گم‌کرده می‌دهد یعقوب مگر ز مصر به کنعان بشیر می‌آید ز دست رفتم و بی‌دیدگان نمی‌دانند که زخم‌های نظر بر بصیر می‌آید همی‌خ...

    سعدی

    که برگذشت که...

    06:18:00
    • 13

    • 5 ماه پیش
    06:18:00
    سعدی یکی را از متعلمان کمال بهجتی بود و معلم از آنجا که حس بشریت است با حسن بشره او معاملتی داشت و وقتی که به خلوتش دریافتی گفتی:نه آنچنان به تو مشغولم ای بهشتی‌رویکه یادِ خویشتنم در ضمیر می‌آیدز دیدن...

    سعدی

    یکی را از م...

    05:26:00
    • 10

    • 5 ماه پیش
    05:26:00
    حافظیاد باد آن که ز ما وقتِ سفر یاد نکردبه وداعی دلِ غمدیدهٔ ما شاد نکردآن جوانبخت که می‌زد رقمِ خیر و قبولبندهٔ پیر ندانم ز چه آزاد نکردکاغذین جامه به خونابه بشویم که فلکرهنمونیم به پایِ عَلَمِ داد ن...

    حافظ

    یاد باد آن ک...

    07:34:00
    • 13

    • 6 ماه پیش
    07:34:00
    ‌حافظ‌مرا مِهر سیَه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد‌قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد‌رقیب آزارها فرمود و جایِ آشتی نگذاشت‌مگر آهِ سحرخیزان سویِ گردون نخواهد شد؟‌مجالِ من همین باشد که پنهان مهرِ او ور...

    ‌حافظ

    ‌مرا مِهر س...

    04:56:00
    • 11

    • 7 ماه پیش
    04:56:00
    ‌حافظ‌بُوَد آیا که درِ میکده‌ها بگشایند‌گره از کارِ فروبستهٔ ما بگشایند‌درِ میخانه چو بستند خدایا مپسند‌که درِ خانهٔ تزویر و ریا بگشایند‌اگر از بهرِ دلِ زاهدِ خودبین بستند‌دل قوی دار که از بهرِ خدا بگ...

    ‌حافظ

    ‌بُوَد آیا ...

    05:53:00
    • 7

    • 7 ماه پیش
    05:53:00
    عراقی‌بود آیا که خرامان ز درم بازآیی ‌گره از کار فروبستهٔ ما بگشایی ‌نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی ‌گذری کن که خیالی شدم از تنهایی ‌گفته بودی که بیایم، چو به جان آیی تو ‌من به جان آمدم، اینک تو چر...

    عراقی

    ‌بود آیا که...

    18:59
    • 12

    • 8 ماه پیش
    18:59
    اوحدی مراغه‌ایبه ترک وصل آن تنگ شکر کردن، توان؟ نتوانچو او باشد بغیر از او نظر کردن، توان؟ نتوانز سودای کنار او حذر می‌کردم از اولکنون چون در میان رفتم حذر کردن، توان؟ نتوانسرم در دام و تن در قید و دل...

    اوحدی مراغه‌ای

    به...

    06:59:00
    • 5

    • 8 ماه پیش
    06:59:00
    عراقی‌‌ز دل، جانا، غم عشقت رها کردن توان؟ نتوان‌ز جان، ای دوست، مهر تو جدا کردن توان؟ نتوان‌اگر صد بار هر روزی برانی از بر خویشم‌شد آمد از سر کویت رها کردن توان؟ نتوان‌مرا دردی است دور از تو، که نزد ت...

    عراقی‌

    ‌ز دل، جان...

    04:49:00
    • 6

    • 9 ماه پیش
    04:49:00
    عراقی ‌نگارا از سر کویت گذر کردن توان؟ نتوان‌به خوبی در همه عالم نظر کردن توان؟ نتوان‌چو آمد در دل و دیده خیالت آشنا بنشست‌ز ملک خویش سلطان را بدر کردن توان؟ نتوان‌مرا این دوستی با تو قضای آسمانی بود‌...

    عراقی

    ‌نگارا از ...

    05:21:00
    • 8

    • 9 ماه پیش
    05:21:00
    فرخی یزدی ‌‌‌لله الحمد که تهران بود آزرمِ بهشت‌ملت از هر جهت آسوده، چه زیبا و چه زشت‌اغنیا مشفق و با عاطفه و پاک‌سرشت‌فقرا را نبود بستر و بالین از خشت‌الغرض از ستم و جور اثری 'نیست که نیست‌خبر این است...

    فرخی یزدی

    08:32:00
    • 6

    • 10 ماه پیش
    08:32:00
    فروغی بسطامی‌‌‌بر سر راه تو افتاده سری نیست که نیست‌خون عشاق تو در ره‌گذری نیست که نیست‌غیرت عشق عیان خون مرا خواهد ریخت‌که نهان با تو کسی را نظری نیست که نیست‌من نه تنها ز سر زلف تو مجنونم و بس‌شور آ...

    فروغی بسطامی‌

    07:01:00
    • 10

    • 10 ماه پیش
    07:01:00
    ‌‌اقبال لاهوری‌سر خوش از بادهٔ تو خم شکنی نیست که نیست‌مست لعلین تو شیرین سخنی نیست که نیست‌در قبای عربی خوشترک آئی به نگاه‌راست بر قامت تو پیرهنی نیست که نیست‌گرچه لعل تو خموش است ولی چشم ترا‌با دل خ...

    ‌‌اقبال لاهوری‌

    س...

    05:48:00
    • 11

    • 11 ماه پیش
    05:48:00
    ‌‌صائب تبریزی‌‌حلقه ذکر تو، میم دهنی نیست که نیست‌‌خلوت فکر تو چاه ذقنی نیست که نیست‌نه همین صبح ازین درد گریبان چاک است‌چاک سودای تو در پیرهنی نیست که نیست‌ساغر چشم تو در دیر و حرم در دورست‌حسن بی قی...

    ‌‌صائب تبریزی‌

    ‌ح...

    06:40:00
    • 13

    • 11 ماه پیش
    06:40:00
    ‌اوحدالدین کرمانی‌بر حال منت دسترسی نیست که نیست‌واندر دلم از تو نفسی نیست که نیست‌تنها نه منم چنین که در جمله جهان‌زین سان که منم از تو کسی نیست که نیست‌ ‌ابن یمین‌بر چشم و دلم زغم نمی نیست که ن...

    ‌اوحدالدین کرمانی‌

    <...
    04:54:00
    • 12

    • 1 سال پیش
    04:54:00
    ‌سعدی‌تو پری زاده ندانم ز کجا می‌آییکآدمیزاده نباشد به چنین زیباییراست خواهی نه حلال است که پنهان دارندمثل این روی و نشاید که به کس بنماییسرو با قامت زیبای تو در مجلس باغنتواند که کند دعوی همبالاییدر ...

    ‌سعدی‌

    تو پری زاد...

    08:39:00
    • 14

    • 1 سال پیش
    08:39:00
    حافظ‌‌روشن از پرتوِ رویت نظری نیست که نیست‌مِنَّت خاکِ درت بر بصری نیست که نیست‌ناظرِ روی تو صاحب نظرانند  ولی‌سِرِّ گیسوی تو در هیچ سَری نیست که نیست‌اشکِ غَمّازِ من ار سرخ برآمد چه عجب؟‌خجل از ...

    حافظ‌‌

    روشن از پر...

    16:25
    • 20

    • 1 سال پیش
    16:25
    حافظ‌سَمَن بویان غبارِ غم چو بنشینند، بنشانند‌پری رویان قرارِ دل چو بستیزند، بستانند‌به فِتراکِ جفا دل‌ها چو بربندند، بربندند‌ز زلفِ عَنبرین جان‌ها چو بگشایند، بفشانند‌به عمری یک نَفَس با ما چو بنشینن...

    حافظ‌

    سَمَن بویان...

    10:48
    • 13

    • 1 سال پیش
    10:48
    شاه نعمت الله ولی‌‌‌‌‌‌‌‌(ترجیع‌بند: بند 9 از 9)‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دوشم از غیبت پیر عالم عشقاین سخن یاد دادم از دم عشقکای گدای همه قدح نوشانجام می نوش تا شوی جم عشقکرده ام خود به ترک مردم عقلاز برای صفای مرد...

    شاه نعمت الله ولی‌‌‌‌‌‌‌

    03:38:00
    • 17

    • 1 سال پیش
    03:38:00
    شاه نعمت الله ولی‌‌‌‌‌‌‌(ترجیع‌بند: بند 8 از 9)‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ما اسیران بند سودائیمدردمندان بند برپائیممستمندانِ وادی عشقیممصلحت‌بین کوی غوغائیمگاه رعدیم و گاه برق‌آساگاه ابریم و گاه دریاییمعاقلیم گاه و گ...

    شاه نعمت الله ولی‌‌‌‌‌‌...

    03:19:00
    • 22

    • 1 سال پیش
    03:19:00
    شاه نعمت الله ولی‌‌‌‌‌(ترجیع‌بند: بند 7 از 9)‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ساقیا بادهٔ شبانه کجاستمی بیاور که دور نوبت ماستجام گیتی نمای پیش آورکه در آن جرعة خدای نماستبی خبر کن مرا ز هستی خودتا خبر آرمت که یار کجاستبه گ...

    شاه نعمت الله ولی‌‌‌‌

    03:19:00
    • 11

    • 1 سال پیش
    03:19:00
    شاه نعمت الله ولی‌‌‌‌‌(ترجیع‌بند: بند 6 از 9)‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای غمت پادشاه کشور دلچشمِ مستت به غمزه رهبرِ دلسنبل زلفْ چون برافشانیمی‌شود پاره پاره، کشورِ دلآزمودیم و دم نزد یک دمجان ما با غم تو بر در دلدلق ...

    شاه نعمت الله ولی‌‌‌‌

    03:19:00
    • 10

    • 1 سال پیش
    03:19:00
    شاه نعمت الله ولی‌(ترجیع‌بند: بند 5 از 9)‌‌‌‌‌‌غمزهٔ شوخ آن بت طنازمی کشد خلق را به عشوه و نازدر پس پرده می نوازد چنگمطرب عود سوز بربط سازاو شهنشاه مسند خویشیما گدایان آستان نیازگه بود همچو باده جان پ...

    شاه نعمت الله ولی

    03:24:00
    • 10

    • 1 سال پیش
    03:24:00
    شاه نعمت الله ولی‌(ترجیع‌بند: بند 4 از 9)‌‌‌‌‌‌ترک سرمست چون کمان برداشتهر کَسَش دید، دل ز جان برداشتدر گمان بودم از خیالِ میانْشچون کمر بست این گمان برداشتگفتم ای خسرو وفادارانقدمی چند می توان برداشت...

    شاه نعمت الله ولی

    03:23:00
    • 11

    • 1 سال پیش
    03:23:00
    شاه نعمت الله ولی‌(ترجیع‌بند: بند 3 از 9)‌‌‌‌‌‌ترک بالا بلند یغمائی‌سر و سردار ملک زیبائیشهرة انس و جان به خوشروئیفتنة مرد و زن به غوغائیطلعتش ماه برج نیکوئیقامتش سرو باغ رعناییاز در دیر چون برون...

    شاه نعمت الله ولی

    03:39:00
    • 9

    • 1 سال پیش
    03:39:00
    شاه نعمت الله ولی(ترجیع‌بند: بند 2 از 9)‌‌‌‌شاهدی از دکان باده فروشبه رهی می گذشت سرخوش دوشحلقهٔ بندگی پیر مغانکرده چون در عاشقی درگوشبسته زُنار همچو ترسایانجام بر دست و طیلسان بر دوشگفتم ای دستگ...

    شاه نعمت الله ولی

    03:14:00
    • 10

    • 1 سال پیش
    03:14:00
    شاه نعمت الله ولی(ترجیع‌بند: بند 1 از 9)‌‌‌ای به مهرت دل خراب آبادوز غمت جانِ مستمندان شادطاق ابروت قبلة خسروچشم جادوت فتنة فرهادلب لعل تو کام‌بخش حیاتسرّ زلفت گره گشای مرادهر که شاگردیِ غم تو نکردکی ...

    شاه نعمت الله ولی

    03:50:00
    • 13

    • 1 سال پیش
    03:50:00
    عراقی‌‌‌‌حسن پوشیده بود زیر نقاب عشق برداشت از میانه حجاب هر دو در روی خویش فتنه شدند هر دو با هم شدند مست و خراب در خرابات عاشقی با هم هر دو خوردند بی‌قدح می ناب هر که را هست دیدهٔ بیدار نرود چشم بخت...

    عراقی‌‌‌‌

    حسن پوش...

    05:08:00
    • 12

    • 1 سال پیش
    05:08:00
    عراقی‌‌‌تا مرا دیده شد به روی تو باز دامن از غیر تو کشیدم باز مرغ جان من شکسته درون در هوای تو می‌کند پرواز عشق فرهاد و طلعت شیرین سر محمود و خاک پای ایاز بکشی گر ز روی دلداری گره از کار من گشایی باز ...

    عراقی‌‌‌

    تا مرا د...

    04:20:00
    • 7

    • 1 سال پیش
    04:20:00
    عراقی‌‌گر شبی دامنت به دست آرم تا قیامت ز دست نگذارم گرد کویت به فرق می‌گردم بیش ازین نیست در جهان کارم گر مرا از سگان خود شمری هر دو عالم به هیچ نشمارم چون خیالی شدم ز تنهایی تا خیال تو در نظر دارم ک...

    عراقی‌‌

    گر شبی دا...

    04:26:00
    • 8

    • 1 سال پیش
    04:26:00
    عراقی‌ ای زده خیمهٔ حدوث و قدم در سراپردهٔ وجود و عدم جز تو، کس، واقف وجود تو نیست هم تویی راز خویش را محرم از تو غایب نبوده‌ام یک روز وز تو خالی نبوده‌ام یک دم آن گروهی که از تو باخبرند بر دو عالم کش...

    عراقی‌

    ای زده خی...

    04:56:00
    • 6

    • 1 سال پیش
    04:56:00
    هاتف اصفهانی‌‌یار بی‌پرده از در و دیواردر تجلی است یا اولی‌الابصارشمع جویی و آفتاب بلندروز بس روشن و تو در شب تارگر ز ظلمات خود رهی بینیهمه عالم مشارق انوارکوروَش قائد و عصا طلبیبهر این راه روشن و همو...

    هاتف اصفهانی‌‌

    یا...

    03:59:00
    • 9

    • 1 سال پیش
    03:59:00
    هاتف اصفهانی‌‌چشم دل باز کن که جان بینیآنچه نادیدنی است آن بینیگر به اقلیم عشق روی آریهمه آفاق گلستان بینیبر همه اهل آن زمین به مرادگردش دور آسمان بینیآنچه بینی دلت همان خواهدوانچه خواهد دلت همان بینی...

    هاتف اصفهانی‌‌

    چش...

    03:36:00
    • 20

    • 1 سال پیش
    03:36:00
    هاتف اصفهانی‌‌دوش رفتم به کوی باده فروش ز آتش عشق دل به جوش و خروش مجلسی نغز دیدم و روشن میر آن بزم پیر باده فروش چاکران ایستاده صف در صف باده خواران نشسته دوش به دوش پیر در صدر و می‌کِشان گِردَش پاره...

    هاتف اصفهانی‌‌

    دو...

    04:29:00
    • 23

    • 1 سال پیش
    04:29:00
    هاتف اصفهانی‌از تو ای دوست نگسلم پیوند ور به تیغم بُرند بند از بند الحق ارزان بود ز ما صد جان وز دهان تو نیم شکّرخند ای پدر پند کم دِه از عشقم که نخواهد شد اهل این فرزند پندِ آنان دهند خلق، ای کاش که ...

    هاتف اصفهانی‌

    از ...

    03:19:00
    • 10

    • 1 سال پیش
    03:19:00
    هاتف اصفهانیای فدای تو هم دل و هم جانوی نثار رهت هم این و هم آندل فدای تو، چون تویی دلبرجان نثار تو، چون تویی جاناندل رهاندن زدست تو مشکلجان فشاندن به پای تو آسانراه وصل تو، راه پرآسیبدرد عشق تو، درد ...

    هاتف اصفهانی

    ای ف...

    08:50:00
    • 13

    • 1 سال پیش
    08:50:00
    حافظ‌دَرِ سرای مغان رُفته بود و آب زده نشسته پیر و صلایی به شیخ و شاب زده  سبوکشان همه در بندگیش بسته کمر ولی ز ترک کله چتر بر سحاب زده شعاع جام و قدح نور ماه پوشیده عذار مغبچگان راه آفتاب زده گر...

    حافظ‌

    دَرِ سرای م...

    05:25:00
    • 11

    • 1 سال پیش
    05:25:00
    میرزاده عشقی‌کار و بارت جور، مهیا شده‌ نور علی نور، مهیا شده‌ دخترکی خوب، مهیا شده‌ خفته و خود عور، مهیا شده‌ تاری و تنبور، مهیا شده‌ هم آب انگور، مهیا شده‌ بس آجیل شور، مهیا شده تریاک و وافور، مهیا ش...

    میرزاده عشقی‌

    کار...

    02:21:00
    • 9

    • 1 سال پیش
    02:21:00
    نسیم شمالشبي در خواب ديدم محرمانهعروس تازه آوردم به خانهبريدم رخت دامادي شبانهچنين مي‌گفت رقاص زنانهشتر در خواب بيند پنبه‌دانه گداها را همه مسرور ديدمشكم‌ها را همه معمور ديدمبه فصل عيد جشن و سور ...

    نسیم شمال

    شبي در ...

    06:45:00
    • 12

    • 1 سال پیش
    06:45:00
    ‌ملک الشعرای بهار‌هيچ داني كه چه كرديم به مادر، من و تو؟‌يا چه كرديم به هم، جانِ برادر؛ من و تو؟ ‌سعي كرديم به ويرانيِ كشور من و تو‌رو كه اُف بر تو و من باشد و تف بر من و تو‌هر دومان ماية ننگيم، امان ...

    ‌ملک الشعرای بهار‌

    <...
    06:44:00
    • 15

    • 1 سال پیش
    06:44:00
    shenoto-ads
    shenoto-ads